سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا

اشک لبریز از هوای اتاق!
خنده هایم پر از صدای سکوت
چشم هایم نشسته بر دیوار
من و تنهایی و غم و هپروت
مانتوی مشکی م تنم مانده
هیچکس در حوالی من نیست
خآنه از هرکه نیست پر شده است
خآنه از هرکه هست هم خالیست
بوی مرده گرفته دستانم
طعم حلوای داغ دردهنم
نیست بین لباس های کمد
گم شده بند نازک کفنم
عطرهایم جلوی آیینه
سدر و کافور و عود هم دارم
گاه گاهی به جای ادکلنم
بوی کافور بر تنم دارم
خآنه م تنگ و سرد و تاریک است
تن من هم به زور جا شده است
بین دیواره هاش فاصله نیست
خآنه ام مثل قبرها شده است
نعش من روی شانه ام مانده
مرده اما هنوز پر درد است
شانه هایم چقدر میلرزد
چقدر باز خآنه ام سرد است


نوشته شده در دوشنبه 93/8/26ساعت 9:48 صبح توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت






AvaCode.64

جاوا اسکریپت